مـیــثــم جــعـــفری

ارشد زبان و ادبیات فارسی ،شاعر و ترانه سرا

مـیــثــم جــعـــفری

ارشد زبان و ادبیات فارسی ،شاعر و ترانه سرا

کلینیک خدا-شاملو

کلینیک خدا



به کلینیک خدا رفتم تا چکاپ همیشگی ام را انجام دهم، فهمیدم که بیمارم …

خدا فشار خونم را گرفت، معلوم شد که لطافتم پایین آمده.
زمانی که دمای بدنم را سنجید، دماسنج ۴۰ درجه اضطراب نشان داد.
آزمایش ضربان قلب نشان داد که به چندین گذرگاه عشق نیاز دارم، تنهایی سرخرگهایم را مسدود کرده بود …
و آنها دیگر نمی توانستند به قلب خالی ام خون برسانند.
به بخش ارتوپدی رفتم چون دیگر نمی توانستم با دوستانم باشم و آنها را در آغوش بگیرم.
بر اثر حسادت زمین خورده بودم و چندین شکستگی پیدا کرده بودم …
فهمیدم که مشکل نزدیک بینی هم دارم، چون نمی توانستم دیدم را از اشتباهات اطرافیانم فراتر ببرم.
زمانی که از مشکل شنوایی ام شکایت کردم معلوم شد که مدتی است که صدای خدا را آنگاه که در طول روز با من سخن می گوید نمی شنوم …!
خدای مهربان برای همه این مشکلات به من مشاوره رایگان داد و من به شکرانه اش تصمیم گرفتم از این پس تنها از داروهایی که در کلمات راستینش برایم تجویز کرده است استفاده کنم:
هر روز صبح یک لیوان قدردانی بنوشم
قبل از رفتم به محل کار یک قاشق آرامش بخورم .
هر ساعت یک کپسول صبر، یک فنجان برادری و یک لیوان فروتنی بنوشم.
زمانی که به خانه برمیگردم به مقدار کافی عشق بنوشم .
و زمانی که به بستر می روم دو عدد قرص وجدان آسوده مصرف کنم.

امیدوارم خدا نعمتهایش را بر شما سرازیر کند:
رنگین کمانی به ازای هر طوفان ،
لبخندی به ازای هر اشک ،
دوستی فداکار به ازای هر مشکل ،
نغمه ای شیرین به ازای هر آه ،
و اجابتی نزدیک برای هر دعا .


جمله نهایی :

عیب کار اینجاست که من ” آنچه هستم ” را با ” آنچه باید باشم ” اشتباه می کنم ،
خیال میکنم آنچه باید باشم هستم، در حالیکه آنچه هستم نباید باشم .

طاقت فرساترین دردها تنهائی است...

طاقت فرساترین دردها تنهائی است...


----طاقت فرساترین دردها تنهائی است ،

--------بی آشنا بودن است ،

------------گنج بودن و در ویرانه ماندن است ،

----------------وطن پرست بودن و در غربت بودن است

---------------------عشق داشتن و زیبائی نیافتن است ،

--------------------------زیبا بودن و عشق نجستن است ،

-----------------------------نیمه بودن است ناتمام زیستن است

--------------------------------بی انتظار گشتن است ،

-----------------------------------چنگ بودن و نوازنده نداشتن است ،

----------------------------------نوازنده بودن و چنگ نداشتن است

--------------------------------متن بودن و خواننده نداشتن است

------------------------------در خلا زیستن است ،

----------------------------برای هیچ کس بودن است

-----------------------برای زنده بودن کسی نداشتن است

------------------------بی ایمان بودن است

---------------------------بی بند و بی پیوند و آواره بودن است

------------------------------جهت نداشتن است

---------------------------------دل به هیچ پیوندی نبستن است

------------------------------------جان به هیچ پیمانی گرم نداشتن است .

-------------------------------اینها درد های وحشی بود

---------------------------دردهای دل های بزرگ و روح های عالی

-----------------------چگونه انسان می تواند باشد و رنج نکشد ،

--------------------باشد و دردمند نباشد ؟



من به جای بی رنجی و بیدردی همیشه آرزو می کرده ام که خدا مرا به غصه ها و گرفتاری های پست و متوسط روزمره مبتلا نکند ، بکند اما روحم ، دلم ، احساسم را در سطحی که  این دست اندازهای پست را حس کند پایین نیاورد ، چه کسانی از چاله چوله های راه رنج می برند و خسته می شوند و به ناله می آیند ؟ کسانی که می خزند بیشتر ، آنهایی که می روند کمتر ،آنها که می پرند هیــــــــــــــچ …


دکتر علی شریعتی