رباعی
این حــق دلــش نــبـود،تنــها بپرد
مَشکی پُرِ نیزه سمت صحرا ببرد
مـیـخـواست بـرای کـل عالم،یکجا
بـا قـیمت هر دو دست،دریا بخرد
میثم جعفری
رباعی
تـو منتظری که دار،دستت بدهد؟
یــا نـامه از انتـظار،دستت بدهد؟
دیوانه به تیغ و قرص ها خیره نشو
میترسم از آن که کار،دستت بدهد...
میثم جعفری
تصمیم خودش بود که تنها باشد
شرمنده شود معنی دریا باشد
شاید که برای لحظه ی کوتاهی
آماده ی فرزندی زهرا باشد
دمت گرم خیلی صفا کردم گریه هم کردم قلمت روان موفق باشی
به ما هم سری بزن
منتظر نظراتون هستیم