مـــــــــــــرد است دیگر…
گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان و دلش دریاست…
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟…
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد
باران...
میخورد بربام خانه
یادم آمد کربلا را
دشت پر شور و بلارا
گردش یک ظهرغمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه هارا
با صدای گریه های کودکانه
وندرین صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دلشکسته
پای خسته
باز باران
قطره قطره
میچکد از چوب محمل
آخ باران . . .
کی بباری بر تن عطشان یاران
تر کنند از آن گلو را
آخ باران . . .
آخ باران . . .
تو که داری منو شرمنده میکنی با این همه لطف
شعراش خیلییییییییییییییی قشنگن مرررسی
قابل شما رو نداره...
ما تو مراممون اینه که اگه یکی بمون یا علی بگه تا آخر خط مریدشیم...
حال دنیا را چو پرسیدم، من از فرزانه ای
گفت یا باد است، یا خواب است یا افسانه ای
گفتم آنها را چه می گویی، که دل بر او نهند
گفت یا مستند، یا کورند، یا دیوانه ای
گفتم از احوال عمرم گو که بازم، عمر چیست ؟
گفت یا برق است یا شمع است یا پروانه ای
جملات زیبای گیله مرد
بخوان دعای فرج را، دعا اثر دارد
دعا کبوتر عشق است و بال و پر دارد
بخوان دعای فرج را و عافیت بطلب
که روزگار بسی فتنه زیر سر دارد
بخوان دعای فرج را و نا امید مباش
بهشت پاک اجابت هزار در دارد
بخوان دعای فرج را که صبح نزدیک است
خدای را، شب یلدای غم سحر دارد
بخوان دعای فرج را به شوق روز وصال
مسافر دل ما، نیت سفر دارد
بخوان دعای فرج را که یوسف زهرا
ز پشت پرده ی غیبت به ما نظر دارد
بخوان دعای فرج را که دست مهر خدا
حجاب غیبت از آن روی ماه بر دارد
سلام عزیزم....
خوبی؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مررررررررررررررررررررررررررررررررسی...
شما که کامنت میذارید بهترم میشم...
مرسی منم خوبم....
وسطی ن ولی بالایی و پایینی خواهرزادمه....چه خوب فهمیدین!!!!!!!
ایشاا.....
خب الان درستش میکنم ایشالا ک درس شه....
قصد جان می کند این عید و بهارم بی تو
این چه عیدی و بهاری است که دارم بی تو
در میان گونه گونه مرگ ها
تلخ تر مرگی ست، مرگ برگ ها
زان که در هنگامه ی اوج و هبوط
تلخی مرگ ست با شرم سقوط
وز دگر سو٬ خوش ترین مرگ جهان٬
-زانچه بینی٬ آشکارا و نهان-
رو به بالا و ز پستی ها رها
خوش ترین مرگی ست، مرگ شعله ها ...
شعر از شفیعی کدکنی
مثل یک درنای زیبا تا افق پرواز کن
نغمه ای دیگر برای فصل سرما ساز کن
زندگی تکرارِ زخمِ کهنه دیروز نیست
بالهای خسته ات را رو به فردا باز کن ...
والا منک دیگه موندم چه کنم.....
منم ....
من از نهایت شب حرف میزنم
و از نهایت تاریکی
اگر به خانه من آمدی
برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از آن
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم
دعا میکنم که خداازتو بگیرد،هرآنچه که خداراازتو گرفت...دکترعلی شریعتی
ما ز هر صاحب دلی یک رسته فن آموختیم
عشق از لیلی و صبر از کوه کَن آموختیم
گریه از مرغ سحر ، خود سوزی از پروانه ها
صد سرا ویرانه شد ، تا ساختن آموختیم ...
ن منک آپلود کردم چند عکس ولی نمیدونم چشه!!!!!!
گیر داره بچمون....
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا همی کند نوحه گری
یعنی که نمودند در آیینه صبح
کز عمر شبی گذشت و تو بی خبری
خیام
دو کاج (قسمت اول)
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده، دو کاج، روییدند
سالیان دراز، رهگذران
آن دو را چون دو دوست، میدیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاجها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تامل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با تندی
مردم آزار، از تو بیزارم
دور شو، دست از سرم بردار
من کجا طاقت تو را دارم؟
بینوا را سپس تکانی داد
یار بیرحم و بیمحبت او
سیمها پاره گشت و کاج افتاد
بر زمین نقش بست قامت او
مرکز ارتباط، دید آن روز
انتقال پیام، ممکن نیست
گشت عازم، گروه پیجویی
تا ببیند که عیب کار از چیست
سیمبانان پس از مرمت سیم
راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگ دل را نیز
با تبر، تکه تکه، بشکستند
یک کلبهی خراب و کمی پنجره
یک ذره آفتاب و کمی پنجره
ای کاش جای این همه دیوار و سنگ
آیینه بود و آب و کمی پنجره
در این سیاه چال سراسر سوال
چشم و دلی مجاب و کمی پنجره
بویی ز نان و گل به همه میرسید
با برگی از کتاب و کمی پنجره
موسیقی سکوت شب و بوی سیب
یک قطعه شعر ناب و کمی پنجره
دو کاج (قسمت دوم)
در کنار خطوط سیم پیام
خارج از ده دو کاج روییدند
سالیان دراز رهگذران
آن دو را چون دو دوست میدیدند
روزی از روزهای پاییزی
زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاجها به خود لرزید
خم شد و روی دیگری افتاد
گفت ای آشنا ببخش مرا
خوب در حال من تأمل کن
ریشههایم ز خاک بیرون است
چند روزی مرا تحمل کن
کاج همسایه گفت با نرمی
دوستی را نمیبرم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی
ناگهان از برای من افتاد
مهربانی به گوش باد رسید
باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ما هم
کم کمک پا گرفت و سالم شد
میوه کاجها فرو میریخت
دانهها ریشه میزدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد
ده ما نام یافت کاجستان
این دوتا شعری که فرستادم دوقسمتی بود فکر کنم برای ابتدایی بود یادش بخیر اینقدر این شعر رو دوست داشتم
آره...
صدف
شنیده ای صد بار،
صدای دریا را .
***
سپرده ای بسیار،
به سبزه زارش، پروانه تماشا را .
نخوانده ای - شاید -
درین کتاب پریشان، حکایت ما را :
همیشه، در آغاز،
چو موج تازه نفس، پر خروش، در پرواز،
سرود شوق به لب، گرم مستی و آواز ...
***
سحر به بوسه خورشید شعله ور گشتن !
شب، از جدائی مهر
به سوی ماه دویدن، فریب خوردن، باز،
دوباره برگشتن !
فرو نشستن ، برخاستن، در افتادن
دوباره جوشیدن
دوباره کوشیدن
تن از کشاکش گرداب ها به در بردن ،
هزار مرتبه با سر به سنگ غلتیدن،
همه تلاش برای رسیدن، آسودن،
رسیدنی که دهد دست،
بعد فرسودن !
همیشه در پایان،
به خود فرو رفتن. در عمق خویش. پاک شدن !
در آن صدف، که تو « جان » خواندی اش ، گهر گشتن !
***
نه گوهری، که شود زیوری زلیخا را !
دلی به گونه خورشید، گرم، روشن، پاک
که جاودانه کند غرق نور دنیا را ...
***
اگر هنوز به این بیکران نپیوستی
ز دست وامگذاری امید فردا را!
فریدون مشیری
هییییییییییییی جووونی کجایی که یادت بخیرررررررر
خب منم همونطوری زدم ولی فایده ای نداره.....
خب راس میگینا......
مگه عکس دیگه ای بذارم....
آره...
موفق باشی
بعد من عکس نفسیمو میذارم چون به ی نفر قول دادم....
ایشالا چشمشون نمیکنن...هر کی چشم کرد با خالشون در می افتن.!!!!!!!!!!!!!!
نه ماشالله بشون باشه...
برچشم بد لعنت و بر چشم خوب رحمت...
خب من برم دیگه.....
قربون شما....بایییییییییییییییییییییییییی....
خواهش دارم...
سلام دوست عزیز
شما لینک شدین..ممنون
خوشبختی مثل یه پروانه است . وقتی دنبالش میدوی پرواز میکنه اما وقتی وایسی میاد رو سرت میشینه
حالا این عکسایی ک گذاشتم بجای اون عکس خوبه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
آره خوشگلن...
نوروز مبارک
مرسی...
از شما هم مبارک
سلام دوست گرامی
خوب هستین گل
مرسی از حضورتون ببخشید دیر به شما سر میزنم اخه مهمون
داریم بعد داریم اماده می شیم بریم مسافرت بازم مرسی
از کامنت های قشنگ شما
لبخند گل گل گل گل شکوفه شکوفه بهار بهار لبخند
خواهش..............
من سکوت خویش را گم کرده ام
لاجرم در این هیاهو گم شدم
من که خود افسانه می پرداختم
عاقبت افسانه مردم شدم
ای سکوت ای مادر فریاد ها
ساز جانم از تو پر آوازه بود
تا در آغوش تو ، راهی داشتم
چون شراب کهنه شعرم تازه بود
در پناهت برگ و بار من شکفت
تو مرا بردی به شهر یاد ها
من ندیدم خوشتر از جادوی تو
ای سکوت ای مادر فریاد ها
گم شدم در این هیاهو گم شدم
تو کجایی تا بگیری داد من
گر سکوت خویش را می داشتم
زندگی پر بود از فریاد من فریدون مشیری
راستیییییییییییییی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلام عزیزم...
شرمنده نبودم الان اومدم...
________________$$$$$$$$$$$
____$$$________$$$$$$$$$$$
____$$$$$$$$$__$$$$$$$$$$$$
...______$$$$$$$$_$$$$$$$$$$$$_________$$$
_______$$$$$$$$$_$$$$$$$$$$_______$$$$$
_______$$$$$$$$$_$$$$$$$______$$$$$$$$
_________$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$$$__$
___$______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$____$
__$$$_______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$$$_$$$
___$________$$$$$$$$$$$$$$$______$$$$$$$$$
____________$$$$$$$$$$$$$$_______$$$$$$$$$
____________$$$$$$$$$$$$$_________$$$$$$$
$$$$$_______$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$__$$$$$
__$$$$$$$$$_$$$$$$$_$$$$$$$$$$$$$$__$$$
__$$$$$$$_$$_$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$___$
_____$$$__$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$$
______$$$$_____________$$$$$$$$$$$
________$$$$__________$$$$$$__$$$$
________$$$________$$$$$$_____$$$$
_______$$__________$$_________$$$$$
______$$__$$$$$$___$$$________$$$$$$$
_____$$$$$$$$_$$$$_$$$
____$$$$$_______$$$$$$____$
__$$$$___________$$$$$___$$$
__$________________$$$____$
_______$___________$$$
______$$$____________$
_______$
دور یا نزدیک راهش می توانی خواند
هرچه را آغاز و پایانی است
حتی هرچه را آغاز و پایان نیست
زندگی راهی است
از به دنیا آمدن تامرگ
شاید مرگ هم راهی است
راهها را کوه ها و دره هایی هست
اما هیچ نزهتگاه دشتی نیست
هیچ رهرو را مجال سیر و گشتی نیست
هیچ راه بازگشتی نیست
بی کران تا بی کران امواج خاموش زمان جاری است
زیر پای رهروان خوناب جان جاری است
آه
ای که تن فرسودی و هرگز نیاسودی
هیچ ایا یک قدم دیگر توانی راند؟
هیچ ایا یک نفس دیگر توانی ماند ؟
نیمه راهی طی شد اما نیمه جانی هست
باز باید رفت تا در تن توانی هست
باز باید رفت
راه باریک و افق تاریک
دور یا نزدیک فریدون مشیری
خداوندا؛ دستهایم خالی است و دلم غرق در آرزوها
یا به قدرت بی کرانت دستانم را توانا گردن، یا دلم را از آرزوهای دست نیافتنی خالی کن. (کوروش کبیر)
مثل اینکه هنوز وبلاگ دچار اختلال شد اگه جواب دیر دادم ناراحت نشی!!!
آیینه چون شکست
قابی سیاه و خالی
از او به جای ماند
با یاد دل که آینه ای بود
در خود گریستم
بی آینه چگونه درین قاب زیستم فریدون مشیری
راستی سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام...
راز دل با کس نگفتم چون ندارم محرمی
هر که را محرم شمردم عاقبت رسوا شدم
راز دل با آب گفتم تا نگوید با کسی
عاقبت ورد زبان ماهی دریا شدم
دانی که چرا راز نهان با تو نگفتم
طوطی صفتی جنبه ی اسرار نداری!!!
در جنگل عشق شیر شکاران همه رفتند/
ما با که بمانیم که یاران همه رفتند/
ما از آن پاک دلانیم که ز کس کینه نداریم/
یک شهر پر از دشمن و یک دوست نداریم/
ما همان کهنه درختیم پر از میوه ی توحید/
هر رهگذری سنگ زند باک نداریم…/
هر چه میروم نمیرسم…
گاهی با خود فکر میکنم نکند من باشم کلاغ اخر قصه ها……
شاعر از کوچه مهتاب گذشت لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت نه که سر گشته نبود سالها بود
دگر کوچه مهتاب خیابان شده بوده.
اگه اشتباه نکنم پست سوم خودمه!!!
دل مرنجان که زهر دل به خدا راهی هست
هر که را هیچ به کف نیست به دل آهی هست
مررررررسی داداش میثم
خواهش میشه
به جبران چی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
طوطی و راز و...
گفت محمد که ز دشت بلا بیسر آیند حسین مرا
ای لب تو تشنهترین غنچهها کرده غمت با دل خونم چهها
دل خوشی و عشق نگردند جمع شاهد من آتش و اشک است و شمع
طوطی اگر در قفس آئینه داشت چلچله ما غم دیرینه داشت
غصه حریف دل مشتاق نیست هرکه کند شکوه ز عشاق نیست
یا حسین(ع)
در خواب ناز بودم شبی
دیدم کسی در می زند
در را گشودم روی او
دیدم غم است در می زند
ای دوستان بی وفا
از غم بیاموزید وفا
غم با آن همه بیگانگی
هر شب به من سر می زند
*****************
شوخی کردم بابا من که ناراحت نشدم
قطعه گم شده ای از پر پرواز کم است
یازده بار شمردیم و یکی باز کم است
این همه آب که جاریست نه اقیانوس است
عرق شرم زمین است که سرباز کم است
بابا ما رو که بردی به عالمی دیگه...
ایول داری به خدا...
شاعر از کوچه مهتاب گذشت لیک شعری نسرود
نه که معشوقه نداشت نه که سر گشته نبود سالها بود
دگر کوچه مهتاب خیابان شده بوده.
****
این پستت رو تازه دیدم
میگم این شعر فکر کنم یه ربطی به شعر کوچه فریدون مشیری باید داشته باشه نه؟
نه ...
فکر کنم مال فروغ بود...
مطمئن نیستم
نه که شاعرش رو نمیگم که میگم خیلی ربط داره به شعر کوچه فریدون مشیری
آره...
کلا شعرای فروغ و مشیری به هم ربط دارن...
یه جورایی حاشیه دارن...