مـــــــــــــرد است دیگر…
گاهی تند میشود گاهی عاشقانه میگوید..
مـــــــــــــرد است دیگر..
غرورش آسمان و دلش دریاست…
تو چه میدانی ازبغض گلو گیر کرده یک مـــــــــــــرد..
تو چه میدانی که چشمانت دنیای او شده..
تو چه میدانی از هق هق شبانه او که فقط خودش خبردارد و بالشش؟…
مـــــــــــــرد را فقط مـــــــــــــرد میفهمد و مـــــــــــــرد
باران...
میخورد بربام خانه
یادم آمد کربلا را
دشت پر شور و بلارا
گردش یک ظهرغمگین
گرم و خونین
لرزش طفلان نالان
زیر تیغ و نیزه هارا
با صدای گریه های کودکانه
وندرین صحرای سوزان
میدود طفلی سه ساله
پر ز ناله
دلشکسته
پای خسته
باز باران
قطره قطره
میچکد از چوب محمل
آخ باران . . .
کی بباری بر تن عطشان یاران
تر کنند از آن گلو را
آخ باران . . .
آخ باران . . .
این همه سرخ و سفید
این همه آبی و سبز
این همه زرد و بنفش
این همه رنگ ....
که اندازۀ غمهای منست
و چقدر مسخره است
خنده های ته دل
شادی های شب عید
وچقدر تکراریست
صبح و بیدار شدن
خسته و زار شدن
باز هم خوردن و خواب
خواندن شعر و کتاب
من چقدر دلزده ام!
زینهمه فکر شتاب
که برو دیرت شد
گل چه می خواهد ؟ آب
و چقدر مثل من است
آفتاب سر ظهر
سوختن با تر و خشک
عطش تشنگی و....
باز کوبیدن مشت
مشت بر هرچه که هست
مشت بر آب و درخت
مشت برباد که باد
آمد و پنجره را
مشت کوبید و شکست
مشت بر خاطره ها
مشت بر حرف دروغ
آه ! من بیزارم
از خیابان شلوغ
و چقدر رنگ شب است
حس تنهایی من
که چنین تاریک است
این همه راه؛ ولی
راه من باریک است
حس تنهایی من
مثل تنهایی من
به خدا نزدیک است
من فقط منتظر حادثه ام
تو بیایی از در
همه چیزم را باز
بزنی رنگ دگر
سلام
نه من بچه بابلسرم
مشکلی نیست
ما که خوشحال میشیم
پس یا علی (ع)...
سلام
آپم ولی حیف...
ببخشید منظورتونو متوجه نشدم کدوم جریان سمپاد؟؟؟؟؟؟؟؟
آهان اونو میگی !!!!!!!!!!!همون مدارس تیزهوشان هستش که اسم مرکزش سمپاد هست
دکتر شریعتی:
خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است.
دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است.
باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و این همه فاطمه نیست.
«فاطمه، فاطمه است»
واااااااااااااااااااااااای..
من عاشق این کتابم....
نبودم چقدر آپ کردی اونم به این زیبایی دمتون گرم..